۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

تعطیلات


از روزهای تعطیل بدش میومد.
از این که همه ی خانواده میشینن تو خونه، زل میزنن به هم.
از این که همه مغازه ها تعطیل میکنن. ازین که تاکسی گیر نمیاد.
«روزای تعطیل بدمزه ان»
همچین عقیده ای داشت.
میزد بیرون از خونه و الکی تو خیابونا ول میگشت.
خالصاً بیهوده.

۵ نظر:

شادمهر گفت...

البته تعطیلات در ایران به این شکله

لیدا خانوم تصویرگر گفت...

عکاسی هم کردی ؟؟؟

ماندا گفت...

باید جای من باشه تا بفهمه روزای تعطیل چقده خوشمزه ان!

remedios گفت...

موافقم که افتضاحه
اگه دوس داشتی می تونیم با هم این افتضاحیت رو بگذرونیم
می تونیم برنامه بذاریم هر تعطیلی یه جای جدید کشف کنیم یا چی؟هامپ؟

یک ذهن در حال پالایش گفت...

"مطلقا بیهوده" بهتر بود به جای "خالصا بیهوده".
البته که میل باتوئه!
این که وقتمون رو چه طور بگذرونیم دست خودمونه.اگر تعطیلی باعث این بشه که احساس بیکاری کنی معلوم میشه روزهای غیر تعطیل سرکار بودی.به هر دو معناش!